افسوس گذشته ها
و خداوند عشق را آفرید...

     یادمه بچه بودیم، تو گذشته های دور

   
اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور


روزی که تو را دیدم موهاتو بافته بودی


با گل سفید یاس ، گلوبند ساخته بودی


بعد از اون روز قشنگ ، از خدا رازی شدم


از دم صبح تا غروب با تو همبازی شدم


چه روزهای خوبی بود ، ولی افسوس زود گذشت


تا یه چشم به هم زدیم ، روز و هفته ها گذشت


یادمه روی درخت دو تا دل کنده بودیم


سال بعد ، از اون کوچه ما دیگه رفته بودیم


شاید اون دلا دیگه خشکیده رو ساقه ها


شاید هم بزرگ شده زیر بال شاخه ها


چه روزهای خوبی بود ، ولی افسوس زود گذشت


تا یه چشم به هم زدیم ، عمرمون مثل باد گذشت



22

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, توسط احسان |